هر آدمی توی زندگیش هم کلی شکست می خوره هم کلی موفقیت کسب می کنه. منم مثل بقیه ی آدم ها تو این ۲۰ سالی که زندگی کردم یک سری جاها شکست خوردم و یک سری جاها پیروز شدم (البته بیشتر شکست خوردم فکر کنم).
خیلی وقت بود دوست داشتم یک جایی این شکست ها و موفقیت ها رو جمع کنم تا آخرش ببینم آیا اینطوری که خیلیا میگن شکست باعث موفقیت میشه؟ اصلاً شکست و موفقیت روی هم تأثیر گذارن یا نه؟ ممکن هست آدم با سعی و تلاش شکست هاش رو کم یا حذف کنه؟ اصلاً حذف کردن شکست از زندگی خوبه یا نه؟ و خیلی سوال های دیگه…
شاید خیلی از چیزایی که به نظر من موفقیت بوده از نظر خیلیا اصلاً موفقیت به حساب نیاد و چیز پیش و پا افتاده ای باشه و همینطور اتفاقاتی که به نظر من شکست بوده از نظر خیلیا اصلاً شکست محسوب نشه، برای همین می خوام از همون ابتدای زندگی خودم به عنوان یک مطالعه ی موردی، یا همون Case study خودمون، اتفاقاتی که از نظر خودم شکست یا موفقیت بودرو اینجا بنویسم و سعی کنم بینشون یه رابطه ای بر قرار کنم.
قبل از شروع اولین موفقیت و شکست زندگیم یک جمله از ادیسون که برام خیلی جالب بودرو می خوام اینجا قرار بدم:
“I haven’t faced the failure. I just found 10000 ways the electric bulb won’t work.”
Thomas Alva Edisonتوماس آلوا ادیسون: من با شکست روبرو نشدم. فقط ۱۰۰۰۰ راه پیدا کردم که یک لامپ کار نمی کرد.
به همه چیز میشه از چندین دیدگاه نگاه کرد! شاید خیلی از اتفاقاتی که به نظر ما شکست هست خودش موفقیت باشه. من هم امیدوارم بتونم توی این وبلاگ نتیجه بگیرم که شکست هایی که خوردم خیلیاشون واقعاً شکست نبودن.
من خیلی فکر کردم که اولین پیروزی و شکست زندگیم یادم بیاد. اما خوب این کار خیلی آسون نیست. احتمالاً اولین پیروزیم وقتی بوده که به دنیا اومدم. این خیلی احساس خوبیه که آدم بدونه با یک پیروزی چشمش رو به دنیا باز کرده. احتمالاً اولین شکستمم همون موقع بوده وقتی به خودی خودم حتی نمی تونستم راه برم یا غذا بخورم یا حتی نمی تونستم درک کنم که همین دو دقیقه پیش پیروز شدم!
از اونجایی که اون موقع خیلی بچه بودم درباره شکست ها و موفقیت های اون زمان نمی تونم چیز زیادی بنویسم. معمولاً انسان ها اول هر راهی با شکست روبرو میشن! مثلاً هر بچه ای تا بخواد راه رفتن یاد بگیره کلی زمین می خوره. اما این موضوع از نظر من خیلی جالبه که معمولاً هر کسی به اندازه ی بزرگیش شکست می خوره. مثلاً شکست یه بچه ی کوچیک اینه که بخواد راه بره و بیافته، شکست یک بچه ی ۷ ساله شاید این باشه که شعری که حفظ کردرو نتونه جلو بقیه بخونه، شکست یک بچه ی ۱۰ ساله اینه که در یک بازی از دوستش ببازه، شکست یک دانشجو مثلاً میتونه این باشه که درسش رو پاس نکنه، و شکست یک مدیر بزرگ اینه که شرکتش ورشکسته بشه. جالب تر اینه که از نظر یک مدیر بزرگ اینکه مثلاً از دوستش یک بازی رو ببازه شکست محسوب نمیشه. البته از این چند تا مثال نمیشه یک نتیجه ی کلی گرفت، اما به نظر میاد هر چی آدم ها بزرگ تر باشن سخت تر شکست می خورن و شکست های کوچکتر به نظرشون شکست نمیاد و البته منظور از بزرگی مطمئناً سن نیست. اگر من به جای ادیسون بودم ۱۰ بار امتحان می کردم و نمی تونستم لامپ رو درست کنم به حساب خودم ۱۰ بار شکست خورده بودم و دیگه ادامه نمی دادم. اما ادیسون ۱۰۰۰۰ بار این کار رو انجام داده و در آخر میگه من حتی یک بار تو این مسیر با شکست روبرو نشدم! پس تا اینجا به نظر میاد هر چی بتونیم بزرگتر باشیم دیرتر با شکست روبرو میشیم و حتی شکست رو موفقیت می بینیم.
خوب داشتم از شکست ها و موفقیت های بچگی های خودم می گفتم. شاید اولین موفقیت بزرگ من زمانی بوده که اولین کلمه ی با معنا رو تونستم به زبان بیارم! طبق گفته ی مادرم اولین کلمه ای که گفتم “بابا” بوده! قبل از اینکه این کلمرو بگم احتمالاً کلی در گفتنش شکست خوردم. یا شاید کلی راه پیدا کردم که نتونم یک کلمه ی بامعنا بگم! مادرم با افتخار می گه تو قبل از اینکه یک سالت بشه ۱۴ تا کلمه بلد بودی بگی! خیلی جالبه، اون زمان گفتن ۱۴ تا کلمه برای من پیروزی حساب میشده! احتمالاً موفقیت بزرگ بعدیم هم این بوده که بتونم ۴ دست و پا تکون بخورم و بعدش راه برم! الآن هیچ کدوم از این موارد به نظرم یک موفقیت نمیاد اما مطمئن هستم اون زمان هم از دید خودم، هم اطرافیام این موارد برای من موفقیت حساب می شده!
hmmmm booori booori siavashe koochoolooo0oooo
az hamoon bachegiiam baahoosh boodi
ایـــول! وبلاگ جدید! تحوّلی جدید از سیاوش! :دی!
باورم نمیشه تو توی زندگیت حتّی یکبار هم شکست خورده باشی! مگر اینکه شکستهات مثل ادیسون باشه و نه از جنس شکست تلخی که آدم مزّهاش رو قشنگ با گوشت و پوست و خون و استخوان و … حس کنه! تو موفّقترین آدمی هستی که میشناسم! :دی!
از دید من که در دنیای نت شما رو میشناسم فرد کاملا موفقی بودی تا این سن …
ولی خب قبل از اینکه از شکست ها و موفقیت هات بگی یه بیوگرافی از خودت تا این سن که رسیدی بگی خیلی بهتره…
مثلا از خصوصیاتی که داری ! آیا سیاوش همه وقتش رو صرف تحصیل و دنیای نت میکنه ؟!
آیا سیاوش به تفریح و سلامتیش هم به اندازه آموختنش اهمیت میده ؟
یه سؤالی که واقعا” واسم جالب هست که بدونم اینه که سیاوش با این همه مشغله آیا رابطه احساسی با دختری داره یا نه !
سلام،از متن مثبتت کلی انرژی گرفتم.
یکی دیگخه از موفقیت هات اینه که با این روباتت(آی دی) کلی ملت رو سر کار گذاشتی.اگر کسی ندونه که این روباته فکر نکنم تا آخرش بفهمه.اول به خاطر اینکه خوب کار شده و دوم اینکه آدما تو نت به هر دلیلی(کلاس،مشغله و…) با آدم خشک برخورد میکنن.
“انسانهای موفق به دنبال موقعیت های مناسب می گردند و اگر نبود اون رو ایجاد می کنن”
قشنگ بود سیاوش …
مرسی…
وقتی جمله ادیسون رو خوندم خییلی خندیدم! …
کاشکی یکی از موفقیت های اخیرت رو هم میگفتی! … احتمالا میخوای بگی آخرین موفقیت من اینه که تونستم همین الان یه نفس دیگه بکشم P: … دور از شوخی اینم اضافه که که آخرین موفقیتت چی بوده و چه جوری بهش رسیدی و از این جور چیزا! …
مبارکات باشد این سایت جدید و فرخنده
مبارک باشه …..
به امید موفقیت های بیشترت که ممکنه هم از پیروزی حاصل بشه هم از شکست
مبارکه
دوست عزیز نمی دانم من با شما از کجا آشنا شده ام که در لیست ای دی دوستان من هستین.
واقعا فرد موفقی هستین
البته تا آنجا که من می شناسم و شاید موفق تر از این باشید
با امید دیدار
عجب کار خوبییییییییی کردی سیاوش که این وبلاگو نوشتی!…خیلی راضیم و خوشم اومد!…ما منتظریم…تا بعد…
سلام!! جالب و مفید بود !! فکر می کنم چیزی جالبی از آب در بیاد !! در ضمن یکم هم به اون ربات بد بخت برس مغزش هنگ کرده !!
سلام
برای خیلی ها شکست ، نا امیدی رو به همراه میاره . به نظرم باید پوست کلفت بود ، اگه انسان به چیزی علاقه داره و یا ایمان داره یا باید تا ته پاش بمونه و یا اصلا بیجا کرده به چنین چیزی فکر کرده.. زندگی مجموعه ای از انتخاب های ماست در سر چند راهی ها ، هیچ وقت معلوم نیست کدوم راه بهترین راه ، شاید ادیسون اگه یه راه دیگه رو پی می گرفت یه چیز دیگه اختراع می کرد.. ما یک راه رو انتخاب می کنیم و راه برگشت نداریم ، یا باید تا تهش بریم یا باید بی خیالش بشیم ….
مرسی سیاوش جان ، ادبیاتت سبکی هست که هیچ ایرادی توش نیست.. قدر قلمت رو بدون (:
قبلا بهتون گفتم وبلاگتون خیلی قشنگه. اما امشب که دوباره دیدمش تصمیم گرفتم اینو براتون پست کنم. موضوع وبلاگتون هم خیلی قشنگه.
اون لینکی هم که مال وبلاگ برادرتونه خیلی جالب و بامزست!
salam!man taze oomadam!kheili khoob bood!edame ham dare?
مثکه تازه راش انداختی…
مبارک باشه
قشنگ بود هم لحنت رو دوس داشتم هم موضوع جالب بود هم قشنگ فک میکنی
راستی این شکلا چیه گوشه سمت چپ؟ هر کسی یه شکل خاصی داره!بر چه اساسه؟راندومه؟
راستش این کامنتو بیشتر واسه این میذارم که ببینم همون شکل سبز پررنگو دوباره میبینم یا نه؟:دی