خووووب… امروز ۱۱/۱۱/۱۱ هست و الآن هم ساعت اینجا همین الآن از ۱۱:۱۱:۱۱ گذشت… همه هیجان زدن! خیلی خوبه که آدما می تونن حتی با همچین اتفاق هایی خوشحال بشن. من الآن کلی خوشحالم که این زمان زنده بودم. نمیدونم چرا البته، اما خوشحال شدن بی مورد به نظرم نه تنها بد نیست، خیلیم خوبه. مهم اینه بی مورد ناراحت نباشیم.
اممم… امروز یه جمله خوندم خیلی جالب بود، برا همین می خوام همینجا هم به اشتراک بگذارمش:
"Why compare yourself with others? No one in the entire world can do a better job of being you than you"
"چرا خودتون رو با بقیه مقایسه می کنید؟ هیچ کس نمیتونه در کل دنیا کار شما بودن رو بهتر از خودتون انجام بده"
خیلی جمله جالبیه ها! من هم همیشه یه جمله ای داشتم که هر روز به خودم می گفتم که شبیه به همین بود. همیشه به خودم می گفتم "خودتو با بقیه مقایسه نکن، خودتو با ایده آل خودت مقایسه کن". اینطوری می دونی که می تونه بهش برسی و براش سعی می کنی و بالاخره میرسی جا اینکه همش فکر کنی من هیچ وقت مثل کس دیگه نمیشم. نکته خوبش اینه که همیشه ایده آل خود آدم می تونه از کسی که خودتو باهاش مقایسه می کنی بهتر باشه.
این چند روزه که وبلاگ ننوشتم چند تا فیلم جالب هم دیدم که یکیشون اسمش In Time و اون یکی Gattaca بود. ماجرای فیلم Gattaca که خیلی قدیمی هست (سال ۱۹۹۷) خیلی به همین جمله بالا مرتبط هست. ماجرا این هست که دنیا به زمانی رسیده که همه بچه ها قبل از به دنیا اومدن به صورت ژنتیکی روشون تغییرات ایجاد میشه که از انسان های معمولی خیلی بهتر باشن. مثلاً قدشون بلند تر باشه، قدرت فکر کردنشون، قدرت بدنیشون، مقاوم تر بودنشون نسبت به مریضی ها و … و یک سری ها انسان های معمولی هستن که بصورت ژنتیکی ارتقا پیدا نکردن. برای آدم های دسته دوم هیچ کاری به جز شستن و کارهای خیلی سطح پایین وجود نداره و حتی نمی تونن وارد جاهایی بشن که انسان های برتر وجود دارن. یعنی برای وارد شدن به اون جاها مثلاً باید یک مقدار خون از نوک انگشتشون گرفته بشه تا مطمئن بشن که این شخص جزو انسان های برتر هست. ژنتیک به جایی رسیده که حتی با یک تار مو یا یک قطره خون وقتی بچه به دنیا میاد می تونن احتمال اینکه شخص حمله قلبی داشته باشه، یا مثلاً خشونت داشته باشه یا هوشش چقدر خواهد شد و قدش چقدر خواهد شد رو بگن. توی اون زمان خیلی کارها رو به جای اینکه با افراد صحبت کنن و ببینن چقدر توانایی داره فقط از روی خونشون می بینن. یعنی اگر خونت نشون بده که قدرت بدنی خوبی داری و مثلاً امکان حمله قلبیت کمه و … می تونی بری فضانورد بشی وگر نه نمیتونه! کل ماجرای فیلم این هست که یک نفر از انسان هایی که به صورت ژنتیکی تغییر پیدا نکرده به جای اینکه خودشو با هم نوع های خودش مقایسه کنه و فکر کنه امکان نداره به انسان های برتر برسه، خودشو با بهترین حالتی که می تونه باشه مقایسه می کنه. نمیگه که من نمیتونم مثل انسان های تغییر ژنتیکی شده بشم و سعیشو می کنه که به آرزوش که رفتن به فضا هست برسه.
به نظرم فیلم جالبی بود و ارزش دیدن رو داره هر چند که قدیمیه. فیلم In Time هم ایدش خیلی خیلی جالب هست. شاید بعداً دربارش بنویسم.
پیدا کردن \”ایده آل خود\” هم کار سختیه! (: ولی اگه پیدا شه نصف راه انجام شده از نظر من! (:
@سارا: من فکر می کنم تو مقاطع مختلف ایده آل آدم تغییر پیدا می کنه و احتمالاً باید بهتر بشه تو هر مقطع. برای یه بچه شاید ایده آلش این باشه که مثلا خیلی خوب نقاشی بکشه، چند مدت بعد شاید ایده آل خودشو توی مدیر یه شرکت مفید شدن ببینه.
سیاوش مثل همیشه گل کاشتی. کوتاه و خواندنی! @سارا: اگه ایرانی کتاب مردی در تبعید ابدی نوشته نادر ابراهیمی(سرگذشت ملا صدرا ست) بخون فکر کنم روفتن تو نخ شخصیتش خیلی برات جالب باشه!
خیلی خوب و خواندنی. اصولا ذهن آدم به مقایسه و مقابله میپردازه و از این طریق مفاهیم رو طبقه بندی میکنه. از این نظر، خود بخود آدم خودش رو با دیگرون، حتی با حیوانات و اشیا، مقایسه میکنه و نتایجی میگیره؛ و باید خیلی سخت باشه که آدم خودش رو با دیگرون مقایسه نکنه. اما نکته روایت تو رو در این دیدم که نتیجه مقایسه، نباید موجب انفعال بشه و آدم رو از حرکت باز بداره. مرسی.
مرسی سیاوش جان. خیلی خوب بود. ممنون که همیشه یه نور امید واسه دوستات داری :چشمک
خیلی خوب بود ، البته باید برای ایده آل خودمون هم یه چیز دست یافتنی و درست و حسابی متصور بشیم که به نظرم این خیلی مهمه و سخته .