امروز فقط می خوام یک داستان کوتاه رو که به نظرم جالب اومد به اشتراک بگذارم و یک سوال جالب در کنارش بپرسم… داستان از این قراره:
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی می پرسد.
«در کیسه ها چه داری». او می گوید «شن».
مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا…
این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود.
یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی، به او می گوید: من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید : دوچرخه!
خیلی بهش فکر کردم و دیدم توی زندگی من هم دقیقاً همینطوره! بعضی اوقات یک سری موضوعات فرعی ذهن آدم رو به قدری کج می کنه که آدم اصلاً به موضوع اصلی و بدیهی توجه نمی کنه! به نظرم از این داستان باید درس گرفت!
حالا یک سوال بی ربط! جواب رو کامنت نگذارید، اگر متوجه شدید بنویسید چقدر طول کشید تا متوجه بشید!
۵ ثانیه
به نظرم نباید خارج از چارچوب عکس چیزی در موردش مینوشتی
چون اینجوری سرویس غلط یابی خواننده از ته نوشته تو فعال میشه ! نه بعد از اینکه صورت مسئله ی تو تصویر رو خوند و پردازش کرد …
@حسن: ایول!
@بشیر: سوال رو پاک کردم از بلاگ… اما بخوای اونطوری بررسی کنی، اصلاً باید یه پست جدا میشد ) اونم مثلاً ماه دیگه… لول
جالب بود.
در لحظه خوندن ( بار اول )
hamin ke ye kam fekr kardam, va deghat kardam kamtar az yek min fahmidam
cheghad hame khafanan…:D
یعنی کلاً ۱۴۴ تا دوچرخه قاچاق کرده بود ؟!
حدود دو دقیقه طول کشید تا بفهمم منظور چیه ! داشتم به خودم شک میکردم!!!
خیلی باحال بود!
این حواس برت کردنا ایده اصلی تو این کارای شعبده بازیو ایناس :دی
اما موقع جواب طرف رو خوندم تا یه ربع خندیدم
لول
اونم قبلا دیده بودم :دی
این عکس را قبلا که دیدم حدوده ۱۵ ثانیه طول کشید که فهمیدم جواب چیه.
ایول من سه ثانیه ای فهمیدم :دی ((:
من ده ثانیه . داستان جالبی بود .
اینم از طرف من :
توی کافهی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار میکشید؛ یکی دیگه رفت جلو گفت:
- بب…خشید آقا! شما روزی چند تا سیگار میکشین؟
- منظور؟
- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع میکردین، به اضافهی پولی که به خاطر این لامصب خرج دوا و دکتر میکنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود!
- تو سیگار میکشی؟
…………- نه!
- هواپیما داری؟
- نه!
- به هر حال مرسی بابت نصیحتت؛ ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه
اینکه تابلو بود خوب :دی همون لحظه خواندن یافتمش :دی
متاسفانه ۵ دقیقه اونم با پشت کار
باور کنید نزدیک به ۲۰ دقیقه طول کشید
من قبلا دیده بودم عکسرو حدود ۲ دقیقه قبلا گیرش بودم الان که دوباره دیدمش اصلا یادم نبود قبلا دیدمش واسه همین از اول داستان رو خوندم ببینم جایی از داستان غلط هست یا نه. مثلا جایی جای “مرد” نوشتی “زن” یا نه. واسه همین این دفعه فک کنم از دفعه پیش بیشتر طول کشید :دی