نکاتی جالب در ارتباط با فایرفاکس

خوب تو این نوشته قصد دارم نکات ظریفی رو در ارتباط با Firefox بگم. انشاالله که همه ی شما از مصرف کننده های Firefox باشید تا این متن به دردتون بخوره.

Question level 1 ببخشید! فیره فاکس چیه دیگه؟
Answer ” فیره فاکس نه عزیز من! فایرفاکس!
فایرفاکس به نظر خیلی ها بهترین مرورگر وب هست. مرورگر یا Browser هم اون برنامه ای هست که شما با اون وارد وبسایت ها میشید. مثل اینترنت اکسپلورر که مرورگریه که روی ویندوز بصورت پیشفرض نصبه. “
Question level 2 حالا Internet Explorer بهتره یا Firefox؟
Answer ” خوب هر کسی در این مورد نظر خودش رو داره! به نظر من فایرفاکس خیلی قوی تر از اینترنت اکسپلورر هست و خیلی از افراد هم با من موافقن. اگر کمی توی اینترنت در این مورد Search کنید متوجه میشید چی میگم. “
Question level 5 من که کاملا موافقم! اینترنت اکسپلورر هیچ ربطی به فایرفاکس نداره و فایرفاکس خیلییی بهتره!
Answer ” از تایید شما متشکرم! “
Question level 2 خوب من رو کامپیوترم فقط اینترنت اکسپلورر نصبه! چجوری می تونم فایرفاکس رو بگیرم؟
Answer ” خیلی سادست! کافیه به وبسایت فایرفاکس برید و روی دکمه ی Download Firefox کلیک کنید! “

نکات کاربردی

خوب حالا می خوام چند تا نکته ی جالب که ممکنه خیلی از استفاده کننده های فایرفاکس اونارو نمی دونن رو بگم!

  • برای اینکه یه کلمرو خیلی سریع توی فایرفاکس پیدا کنید کافیه بنویسید /کلمه. مثلا برای پیدا کردن کلمه ی سیاوش توی سایتی که داخلش هستید می تونید بنویسید /سیاوش
    برای دیدن نتیجه ی بعدی توی صفحه کافیه دکمه های Ctrl+G رو با هم بزنید.
  • اکثر مرورگر ها قابلیت ذخیره سازی صفحاتی که قبلا مرور شدرو دارن و وقتی داخل Address Bar ابتدای یه سایت رو که قبلا داخلش رفتید وارد می کنید خود مرورگر آدرس رو کامل می کنه.
    فایرفاکس هم این قابلیت رو داره. حالا فرض کنید بخواین یک آدرس بخصوص رو از لیست وبسایت هایی که توشون رفتید حذف کنید. برای این کار کافیه با ماوس روی اون آدرس برید و بدون اینکه روی آدرس کلیک کنید دکمه ی Del رو روی کیبرد بزنید.

    Highlight the address
Question level 4 ببخشید شما از یاهو! برای سرچ استفاده می کنید؟
Answer ” نه! فقط از گوگل! برای همینه که دارم صفحات یاهو! رو از لیست صفحات ذخیره شده ی فایرفاکس پاک می کنم. “
  • برای دیدن آدرس هایی که روی هاردتون Cache شدن کافیه توی آدرس بار بنویسید about:cache?device=disk.
  • برای دیدن آدرس هایی که توی Memory کامپیوترتون Cache شدن کافیه دوباره توی آدرس بار بنویسید about:cache?device=memory
  • برای متوقف کردن عکس های متحرک gif توی یک صفحه می تونید دکمه ی Esc رو بزنید.
  • برای اینکه یک لینک رو توی یک تب جدید باز کنید کافیه روی اون لینک کلیک وسط ماوس رو بزنید یا دکمه ی کنترل رو نگه دارید و روی لینک کلیک کنید.
  • اگر یک تب رو اشتباها بستید. کافیه دکمه های Shift+Ctrl+T رو با هم بزنید. و اون تب دوباره باز می شه.
  • برای اینکه یک لینک رو توی یک صفحه ی جدید فایرفاکس باز کنید دکمه ی Shift رو پایین نگه دارید و روی اون لینک کلیک کنید.
  • در صورتی که میبینید دانلودتون توی فایرفاکس ناقص انجام میشه به منوی Tools -> Options -> Privacy برید و Download History مرورگر رو پاک کنید.
  • برای Bookmark کردن سریع یک صفحه کافیه آیکان اون صفحه که بقل آدرسش توی آدرس بار هست رو توی Bookmark Bar بکشید.
  • در صورتی که بیشتر از دو تا تب توی فایرفاکس باز باشه یک بار جدید بنام Tab Bar بوجود میاد. با دو بار کلیک کردن روی اون بار می تونید یک تب جدید باز کنید. یا می تونید دکمه های Ctrl+T رو با هم بزنید.
  • فایرفاکس قابلیت Work Offline رو داره که کافیه برید توی File -> Work offline. وقتی Work offline فعال باشه شما می تونید صفحاتی که قبلا داخلشون رفتید رو وقتی به اینترنت وصل نیستید بخونید. افراد خیلی کمی از این قابلیت استفاده می کنند با اینکه خیلی مفیده.
  • برای بستن یک تب کافیه روی اون تب کلید وسط ماوس رو بزنید.

خیلی خوب اینا نکته هایی بودن که بنظر من جالب اومدن و خیلیا با وجود سادگی این نکات بعضی هاشون رو بلد نیستن. خوب کسی سوالی داره؟

Question level 2 ببخشید لپ تاپ من ماوسش دو تا دکمه بیشتر نداره! دکمه ی وسطش رو از کجا بیارم؟
Answer ” کافیه دو تا دکمرو با هم فشار بدی. توی اکثر لپ تاپ ها این عمل همون کار کلید وسط رو انجام میده. “
Question level 4 اینا که کاری نداشتن من همشونو بلد بودم
Answer ” آفرین! اما خوب فقط شما نیستید که. خیلی ها مثل شما این نکات رو بلدن! اما خیلی ها هم بلد نیستن. بعضی ها حتی اسم فایرفاکس رو هم نشنیدن. تو این نوشته من می خواستم فقط فایرفاکس و چند تا نکته ی خیلی ساده از اون رو نشون بدم. “
Question level 4 حق با شماست! مرسی…

خیلی خوب احتمالا تو نوشته های بعدی استفاده از قابلیت های خیلی زیادی که Bookmark توی فایرفاکس به ما میدرو میگم.
تا نوشته ی بعدی خداحافظ!

44 فکر می‌کنند “نکاتی جالب در ارتباط با فایرفاکس

  1. غضنفر

    اگه این رو تایپ کنی تو آدرس بار اول کانکت میشه به گوگل بعد دایرکت می شه به اون سایتی که بعد از اسلش نوشتی…
    حداقل تو نسخه ای که من دارم اینطوری هستش..
    movieweb/
    بدون اسلش هم کار می کنه !
    یکی بیشتر اینو توضیح بده بد نیست

    پاسخ
  2. محمد

    غضنفر جان! نباید توی آدرس بار / رو بزنی. روی قسمت خالی صفحه ای که توشی کلیک کن بعد / رو بزن و کلمه مورد نظر.

    پاسخ
  3. سوال

    ایا راهی برای مشاهده کردن فایل های ذخیره شده روی هارد هست؟ (مثلا فایل های swf , …) چون افلاین کار میکنن ولی نمیشه save کرد.

    پاسخ
  4. Irani-grabage

    ایرانی ها نمیدونم که چه قدر فضول اند، قبل از اینکه اسم ایران از لست یاهو خذف نشده بود همه میگفت که وای internet explore خوب است و… حالانکه حذف شده internet explorer را زیاد کاسه اش را میلیسند.

    پاسخ
  5. Irani-grabage

    ایرانی ها نمیدونم که چه قدر فضول اند، قبل از اینکه اسم ایران از لست یاهو خذف نشده بود همه میگفت که وای internet explore خوب است و… حالانکه حذف شده Mozilla را زیاد کاسه اش را میلیسند.

    پاسخ
  6. علی

    ای irani-grabage خودفروش آخه چرا یکمی عقلتو بکار نمی اندازی آخه حیفه عقلت آکبند بمونه عزیزم . برو یه تحقیقی بکن ببین چند نفر تو دنیا به قول تو دارن این کاسرو لیس میزنن . همون تعداد از خود فروشی بدشون میاد و از عقلهاشون در کمال خوشحالی استفاده میکنن . آخه مفلوک آخه اینا با حذف نام ایران از این مثلا جامعه هاشون به راحتی دارن اسم ایرانو در ذهنها موندگار و همیشگی میکنن و نشون میدن که از شجاعت و صلابتو عزت نفس ایرانی هراس دارن . در ضمن من فکرکنم شما فقط فارسی زبان هستی نه ایرانی والا چنین خودفروشی و بی احترامی به خودت نمیکردی . و عقاید و نظرات دیگران رو هم محترم میشمردی . حیف این زبان که تو ازش استفاده میکنه . امیدورام که از اون عقل آکبندت استفاده ببری . انشا الله .

    پاسخ
  7. ism

    با سلام
    ببینید اگر از انصاف دور نباشیم این شکل قضاوت کمی نا عادلانه است. اول این که برا ی تایید برتری IE همین بس که ۷۵% کاربران وب از IE استفاده مینمایند بعد این که تمام امکانات ذکر شده در سیاهه بالا در IE هست به جز ۲ عدذ.
    دوستانی هم که از IE استفاده میکنند میتونند با نصب IE7 PRO بیش از ۳۰ مورد امکان جدید به مرورگر خود اظافه کنند http://www.ie7pro.com
    و در آخر این که نظر شما شخصی است چرا فکر میکنید که همه با شما موافق هستند؟

    پاسخ
  8. محمد

    دلیل اینکه ۷۵% افراد از IE استفاده می کنن اینه که اکثریت از ویندوز استفاده می کنن و ویندوز مرورگر پیشفرضش IE هست. اما به این توجه کن که این درصد سال به سال داره کم میشه. و یا به این نگاه کن که ماکروسافت میخواست با موزیلا برای فایرفاکس قرارداد ببنده.

    پاسخ
  9. مرتزیانو

    با عرض سلام خدمت سیا جونم باید بگم که سایت پر محتوا یعنی همین مال تو اگه افتخار بدی تبادل لینک کنیم ممنون میشم من در باره اصول موفقیت و داستانهای پند آموز مینویسم

    پاسخ
  10. بشیر

    “برا ی تایید برتری IE همین بس که ….”
    این جملت اصلا ساختار منطقی نداره !

    مثلا حساب کن کیا تو اون ۷۵ درصدن کیا تو بقیه ؟

    پاسخ
  11. محمد باوی

    نمی دونم شما از کجای فایر فاکس خوشتون میاد الکی بین مردم جا افتاد بهتر از IE هست وگر نه کسی با هر دو کار کرده باشه راحت متوجه میشه فایر فاکس مذخرفه فقط یکم متن رو زود تر از تصاویر نشون میده همین …
    “Just “Internet Explorer

    پاسخ
  12. نیما

    یه نکته که شما بهش اشاره نکردین!
    hحتمن می دونید که اگه تو address bar بنویسیم google بعد ctrl enter رو بزنیم, می نویسه “http://www.google.com” البته ie هم این کارو می کنه ولی تو firefox اگه shift enter رو بزنید می نویسه :”http://www.google.net” !!!!! واگه ctrl shift enter رو بزنید می نویسه : “http://www.google.net” !!!

    پاسخ
  13. زامبی

    به نظر من که نسخه ۳ واقعا عالی شده(البته هنوز آزمایشیه). مثلا تو آدرس بار فقط بخشی از اسم سایت یا عنوانش رو تایپ کنید آدرسهای شبیهش رو سریع نشون می ده.

    پاسخ
  14. جواد

    نسخه سه فایرفاکس خیلی خوبه اما هنوز یه سری باگ کوچول موچول داره که اونم انشــــــــــــــــالله بر طرف می شه ( از دید یه طراح وب گفتم ;) )

    پاسخ
  15. پرویز

    ممنون از اینهمه راهنماییها
    منم میخوام بدونم چطور ردپاها مونو تو فایر فاکس بکلی پاک کنیم تا دیگرون ندونن ما کجاها رفته ایم

    پاسخ
  16. محمد بهشت آیین

    شش ماه تعلیق تمام شد.اسمش بود سربازی نرفتم ولی از سربازی بدتر را گذراندم شانزده ماه شرایط ناهنجار و در گیری. آخرهای نیمسال اول آموزشی بود یک مرد با کله گرد و شکم ور آمده توی راهرو دانشکده این ور و آن ور می رفت.
    -”ای کیه ایقدر دور و برش میگردن.”
    -”هیس بعدا می گم.”
    میانسال با موهای سیخ سیخی کمی وسط کله اش کم پشت شده بود بر عکس مردم زاهدان.موهای کوتاهش کله اش را گردتر نشان می داد.به نظر من یک فرد عادی نشان می داد.
    نیمسال تمام شد دیگر او را ندیدیم.با یک ۱۳ و ۱۴ نیمسال اول مشروط شدم.خیلی بهتر از اینها می تواستم نمره بگیرم. سهل انگاری بی برنامگی و کار بی موقع دردسر ساز شد.نیمسال دوم دو درس اصلی و دو درس پیشنیاز به ما دادند.می گفتند نیمسال اول کارشناسی ارشد سخت ترین ترم هست.سخت ترین درس را بهترین نمره گرفته بودم.استاد خوبی هم داشت.درست از زمانی که شروع کردم به خواندن ۷۲ ساعت وقت داشتم .با یک فشار عجیبی شروع کردم به خواندن. با اینکه ۱۲ ساعت با بچه های دوره راهنمایی نق زده بودم با این وجود کارم را می کردم.به هر حال آنچه باید می خواندم را خواندم.همین که پاس شده بودم راضی بودم.به هر حال استاد به سختگیری مشهور بود.درسهای آنالیز هم در کل درسهای چندان جالبی نیستند.درس دیگر را ۱۲ شده بودم که با یک نمره ارفاق به همه کلاس ۱۳ به من داد.این یک نمره به اندازه ۱۲ نمرهه چسبید دمش گرم.استادها کمتر از کاری که کرده بودند از ما انتظار داشتند.
    در برابرش خوابگاه جای بسیار بدی بود.درس نخوانهای ایران آمده بودند دانشگاه آزاد آن هم زاهدان. هر کس به علتی.من تو دلم به خودم می بالیدم پدر بزرگم توی ۷۰ سالگی چایی را ترک کرد حالا آمده بودم مرکز قاچاق ایران آن هم از همه نوعش.اگر قاچاق نبود زندگی مردم میخوابید.مواد مخدر توی خوابگاه بدترین چیز بود. دو تا هم اتاقی من هم دست کمی نداشتند.ناسازگاری از روز اول خودش را نشان داد.سیگارشان را تحمل کردم ولی پای بنگ که رسید محکم جلویشان ایستادم.کارم درست بود. تقدیر چنین بود چه تدبیر کنم.جایی که بشود درس بخوانی از خوابگاه تا کتابخانه دانشگاه وجود نداشت آن هم ریاضی .ترم دوم البته می رفتیم توی دانشگاه سراسری .دیدن سوزن توی توالت و خونی که روی دیوار پاشیده شده بود چیز نا خوشایندی بود.سرنگ دیگر شوخی بردار نبود.یک ماه اول را خانه اجاره کرده بودم ولی توی زاهدان آسان نبود.زاهدان گاز نداشت و دنبال نفت دویدن و دنبال آب شیرین دویدن توی سرمای کویری زاهدان یک منشی به تنهایی می خواست.به هر حال خانه را ول کرده بودم و آمده بودم خوابگاه.توی خوابگاه توی مدت کوتاهی یک سلام و علیکی با همه داشتم. یکی از هم اتاقی هایم با زرنگی و کنایه به هم می گفت چهره مردمی آقای احمدی نژاد.اولین سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود .دو تا هم اتاقی هایم از رفسنجانی حمایت می کردند ولی من از معین.به هر حال همه یک وجه مشترک داشتیم و آن اینکه از لشگر شکست خورده بودیم.با همه سختیها توی خوابگاه و شهر راضی بودم .چون میگذرد غمی نیست.تعریفی نداشت ولی باید تحمل می کردم.
    نیمسال دوم دو تا درس اصلی را در نهایت با عباسعلی نورا به ما دادند.دکتر عبلسعلی نورا.دکترایش را از انگلیس گرفته بود.دکترایش هرچی بود به درس ما کاری نداشت.جلسه اول نیمی از بچه ها آمده بودند کلاس.به همین خاطر جلسه دوم درس جلسه اول را تکرار کرد.جلسه سوم دومین مطلب را ارائه داد.جلسه چهارم درس جلسه اول و دوم را ارائه داد و داد وقار کرد که چرا کسی سمیناری ارائه نمی دهد.جلسه پنجم کسی چیزی آماده نداشت و تهدید کرد چنین می کنم و چنان می کنم. از جلسه ششم یکی یکی سمینار دادیم.جلسه پنجم یکی از جالبترین جلسه های آن ترم کلاس بود.کسی هنوز سمیناری آماده نکرده بود .یکی از دانشجویان ورودی سال گذشته ما وارد کلاس شد .کتابی دستش بود.نورا که چیزی آماده نداشت کتاب را از دستش گرفت وگفت فعلا بره بشینه.مثل اینکه می خواست فال حافظ بگیره کتاب را باز کرد فصل پنجم آمد.شروع کرد به درس دادن.یک کمی گفت گیر کرد.چند برگی عقب و جلو کرد و دوباره ادامه داد.چند صفحه ای گفت و دوباره گیر کرد.تعریفها خیلی وابسته به فصل قبل بودند ناچار از فصل چهارم گفت .فصل چهارم مطالب سنگینی داشت نمی دانم خودش هم می فهمید یا نه.آنقدر تند تند می گفت که کسی چیزی سر در نمی آورد.جلسه ماس مالی تمام شد.
    چیزهای عجیب و غریب از زمان این گور به گور شده آغاز شد.به هر حال یک کاره سیستانیها بود.وسط نیمسال یکی از هم اتاقیها خبر داد که دیوار اتاق خوابگاه را خراب کردند وهمه چیزهاتون شده پر ازخاک و خودتون را برسانید خوابگاه.خودمان را رساندیم و دیدیم درست است.خبر نداده دیوار کاذب را کنده بودند.خوابگاه قبلا محل آموزشی بود.هر اتاق بخشی از یک کلاس درس بود.به همین خاطر خوابگاه غناص بود.گفتند بعضی ها آمدند اعتراض کردند ما هم وسط سال دیوار را کندیم.
    تیرماه رسید و امتحان این درس را دادیم.رفتیم پیش خانم چمنی و گفتیم درس دیگری که با نورا داشتیم دو جلسه بیشتر برگزار نشده زنگ بزنید بگید چه کار کنیم.مسئول دانشکده می گفت رویش نمی شود زنگ بزند.به هر حال به خوابگاه برگشتیم و با فشار مسئولان خوابگاه بار و بندیل را بستیم هر کس برگشت به شهرش.تا همه رسیدند به شهرشان به خانه ها زنگ زدند که آقای نورا فردا می خواهند کلاس بگذارند.مسئولان خوابگاه نگذاشته بودند ما بمانیم. چرا؟ جونشان بیاد بالا.این اتفاقها هماهنگ با هم بود.نرسیده به شیراز دوباره بارو بندیل جمع کردیم که برگردیم زاهدان.خوشبختانه اتوبوس خراب شد.درسی که یک ترم گفته نشده بود می خواست یک روزه گفته شود .آن هم ریاضیات پیشرفته.به هر حال توی دو روز از دو هفته گفته شد.چی گفته شد نمیدانم.امتحان را هم مرداد ماه گذاشتند.علتش را می دانستم ولی در این مجال نمی گنجد بنویسم.به هر حال کاری کردند که ما توی کلاس شرکت نکنیم. بی هدف نبود.مرداد ماه از ۵ تا پسر یکی در امتحان شرکت نکرد و۳ تای دیگر برگه سفید دادیم.کلاسی برگزار نشده بود که بخواهیم چیزی بنویسیم.بعدها بهانه کردند که دوره کارشناسی ارشد دوره پژوهشی است وآموزش معنا ندارد شما باید خودتان می خواندید.اصلا بدون کلاس بلید بیایید امتحان بدهید.گفتیم اگر آموزشی نیست چرا یک ترم توی شهر ما را علاف می کنید.اگر آموزشی نیست نیازی به یک ترم در این شرایط قرار گرفتن نیست.توی درس اول که کلاس برگزار شده بود نورا سمیناری را که من ارائه داده بودم به نام خودش در سمینار فازی شیراز ارائه کرده بود و نشان می داد کار پژوهشی هم معنا ندارد.
    قرار شد شهریور دوباره برویم امتحان درس دوم را بدهیم.من به خاطر مسئله سربازیم رفتم.اول سال بعد می توانستم معافی بگیرم.به هر حال می خواستم این دوره طی بشود.اگر نمره توی مرداد ماه داده شده بود آموزشی را باید صد در صد می رفتم. روح ا… کیانی ازم خواسته بود بیام و توی شهریور امتحان بدهم.سیستانی مودب و اگر مسئله قومی آنقدر زیاد نبود پایه خوبی با هم می شدیم.مرداد ماه که امتحان دادیم همین که از سر جلسه بلند شد من هم بلند شدم داشت با مسئول جلسه چانه می زد که اسمش را ننویسد و برگه را سفید بدهد .قبول نکرد اسم نوشته برگه را به مسئول جلسه داد.من فقط شماره یک را نوشته بودم اسمم را نوشته برگه را به مسئول جلسه دادم.درسی که ۲ جلسه بیشتر کلاس برگزار نشده بود ۷ تا سوال مهم کتاب آمده بود.اگر می خواستی از روی کتاب پاک نویس کنی هرکدام نیم ساعت طول میکشید چه برسد خودت بخواهی حل کنی.سنگین از سر جام بلند شدم.هنوز نمی دانستم با چه اعجوبه ای طرفم.خودش سر جلسه نبود راحت توانستیم در برویم.گفته می شد پرسش فاکس شده است.از تهران یا زاهدان یا خود دانشکده را نمی دانم من فقط نقل قول می کنم.نه به درس دادنش و سر کلاس آمدنش نه به امتحان گرفتنش.درست مثل استادهای ترم قبلمان بود فقط پشت و رو.یک ساعتی از جلسه گذشت از پله های دانشکده بالا رفتم .دیدم یکی دیگر از پسرها هم داره چونه می زند می خواست اسمش را ننویسد.آن هم یک ساعتی نشسته بود و آخر برگه سفید داده بود.حالا سه نفر برگه سفید داده بودیم ویک خل وچل هم این همه از شهرش کوبیده بود آمده بود تا دم در دانشکده و امتحان نیامد بدهد.یک نفر دیگر هم نمره نیاورد.توی آن درس پسرها همه افتادند ودخترها همه نمره گرفتند.چرا؟ نورا بهتر می داند .ولی این هم از آن شگفتی ها بود .از اعجوبه جز شگفتی سر نمی زند.نمی دانم از آسمان که می بارید چرا فقط بدش به ما می رسید.شهریور امتحان گرفته نشد.خوشبختانه ما سه نفری که برگه سفید داده بودیم معدل دروس اصلیمان یکسان بود.احتمال اینکه مجموع نمره های سه نفر حتی اگر فرض کنیم حتما نمره میان ۵ تا ۱۵ می گیرند با هم برابر شود خیلی کم است.از وقتی با این اعجوبه برخورد کردم از این احتمالهایی که در صدشان خیلی کم است آنقدر برخورد کرده ام که نگو و نپرس.تنها چیز نشدنی خود نشدنی است.پیچاندن من کار آسانی نبود . سر تو کار نورا در آوردن هم آسان نبود.ماندم تا به شرایط بهتری برسم.شرایطی که هرگز به دست نیامد.
    هفته اول مهر ماه نورا می آمد .یعنی خیلی کار داشت.روی صندلی هواپیما می نشست می رفت تهران.روی صندلی هواپیما می نشست می رفت شیراز.روی صندلی هوایما می نشست می رفت زاهدان.کار خاصی توی شهر غریب نداشتم و روزها خیلی دیر می گذشت.هفت هشت ماه تحملش کرده بودم یکی دو ماه دیگر روش.از ده روز بیشتر آنجا بودم و مجبور بودم روزه برم.جای مشخصی نداشتم.چند روزی در خوابگاه معلم گذراندم.بعد پیش بچه های دانشگاه سراسری رفتم.یک هفته ای پیش آنها بودم .هیچ چیزی مشخص نبود.تازه می فهمیدم بچه های دانشگاه سراسری ترم گذشته چی کشیدند.افشاری نفر می گفت ترم دوم که نورا هنوز نمره ترم اول را نداده بود روی تخت دراز می کشیدم و دستم زیر سرم بود و هیچ کاری نمی کردم.جویا شدم چه بلایی سرشان آورده بود.نیمسال اول درس تحقیق در عملیات پیشرفته یک و دو درس دیگر را بهشان داده بودند.همان درس کذایی که تا شهریور ما را کشانده بود.چند تا از دخترها اعتراض کرده بودند که نورا درست درس نمی دهد نورا به جز یکی دو نفر با نمره پایین بقیه را انداخته بود و عز والتماسها شروع شده بود.نیمسال دوم و تابستان نمره نداده بود و حالا قرار بود بیاید و نمره بدهد.بی وجدان یکسال ملت را چرخانده بود حالا هم بیاید چه نمره ای بدهد.درس مهر ماه سال گذشته را مهر ماه امسال می خواست نمره بدهد.چهارشنبه با بچه های دانشگاه سراسری سراغ نورا رفتیم.افشاری نیمسال دوم با نورا پایان نامه گرفته بود و شده بود نوچه نورا.رفت داخل و آمد.نورا درسی که همه را انداخته بود همه را نمره داد.بدون اینکه حتی برگه ها را تصحیح کند.سیاست چماق و هویج.چماق گنده هویج گنده.ما تا نیمسال دوم خبر داشتیم که هنوز نمره نداده است .دو تا درس اصلیمان با این مردیکه بود.اعتراض می کردیم ولی غیر مستقیم .به گوشش می رساندیم ولی مودبانه.نورا رئیس منطقه یک دانشگاه آزاد بود شامل استانهای فارس و کهگیلویه و بویر احمد و بوشهر.این جوری نبود که به این سادگی باهاش در بیفتی.حالا هر چقدر هم که گند بزند.هزار مار درآستین داشت .هزار نوچه.خراب کردن دیوار اتاقمان بی دلیل نبود .یکی از هم اتاقیها دوره کارشناسی را در دانشگاه سراسری زاهدان گذرانده بود.چیزهایی می گفت که با دروغ و اغراق قاطی شده بود و ما زیاد باور نمی کردیم.۵ سال بیشتر از ما در زاهدان بود وچیزهایی دیده بود.دل خوشی از سیستانیها نداشت و خراب شدن دیوار چوب حرفهای او بود.نورا را مسخره می کرد و می گفت وقتی نمره می دهد برگه ها را توی چهار پله خانه شان می ریزد و یازده و دوازده و سیزده وچهاره می دهد.افشار چنین چیزی را تایید کرد.حوصله تصحیح کردن نداشت.کاری نمی کرد مگر اینکه مجبور شود.پس از اینکه نورا نمره های سال گذشته را به آموزش دانشکده داد من وارد اتاق شدم.خانم سلجوقی دانشجوی دکترای نورا و رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد مقاله ای آورده بود و برای نورا می خواند.نمی دانم نورا بیشتر می فهمید یا سلجوقی.گفتم اگر ممکن است یکبار دیگر از ما امتحان بگیرید.گفت نمی شود دیگر نمره ها را دادیم.گفتم آزاد که راحتتر از سراسری هست شما هم خودتان رئیس منطقه هستید.گفت دانشگاه آزاد اصلا امکان پذیر نیست .سلجوقی هم نه گذاشته نه برداشته گفت اصلا امکان پذیر نیست.دانشگاه آزاد کاسه از آش داغ تر بود . آمدم بیرون. پنجم مهر ماه هزار و سیصد و هشتاد و پنج.
    از شنبه بعدش رفتم خوابگاه دانشگاه آزاد پیش یکی از بچه ها ماندم. ماه رمضان بود و آخوندی آمد و حرف زد .بچه ها هم سوال می کردند و اعترلض می کردند.کتاب زیاد خوانده بود ولی جمع و جور تو ذهن نداشت .یکی دو روزی گوش گرفتم ولی از روز سوم می دانستم چه جوری جلو برم.مودبانه بحث می کردم و ایرادهاشو بهش می گفتم.تو سیاست نمی توانست کل کل بکند.نامه ای نوشته بودم و توی خوابگاه آوردم برایش خواندم .متن نامه اینگونه بود که شرح وضعیت نیمسال دوم که با نورا درس داشتیم و اینکه هزینه ای که نزدیک به یک میلیون تومان می شود حقوق ۴-۵ ماه پدرانمان است و برای برگزاری ۲ جلسه کسی از رئیس دانشکده یا آموزش یا مسئول دیگری پاسخگو نیست چرا که دست کم باید بر کار استادی که می آورند نظارت کنند.در حقیقت نورا چنین کاری می کرد که یک درس در دانشگاه آزاد می گرفت و به نام استاد پروازی به زاهدان می آمد.حال آنکه خودش بومی منطقه بود .عضو هیات علمی دانشگاه سراسری بود و موظف بود هر هفته به زاهدان بیاید.شهوت دوران پیری مال و مقام است و بعید می دانم نورا پول از جانش کنده میشد.هزینه هواپیما را به احتمال زیاد دانشگاه آزاد می داد.چهار شنبه نوزده مهر ماه هشتاد و پنج.
    نمره درس تحقیق در عملیات ما بیست و دوم مهر ماه داده شد.کیانی هنوز پیگیر بود تا بتواند کاری بکند.به ما گفتند صبر کنید داریم پیگیر می شویم.سر کلاس می رفتیم و کارمان را ادامه می دادیم. نامه نگاریها به جایی نرسید.مشکلاتی بروز پیدا می کرد. عمد یا غیر عمدش را نمی دانم.آن کاری که آنها می خواستند بکنند من قبول نداشتم.می خواستند یک مدرک جعلی به دستمان بدهند و کارمان را ادامه بدهیم .با سازو کارهایی که بلد بودند.آخر بعد از چهار ماه گفتند بفرمایید بروید.به این سادگی نگفتند یک بهانه محکم ازم می خواستند.می خواستند مطمئن باشند چیزی را لو نمی دهم.هزینه کرده بودم .وقت گذاشته بودم و حق خودم می دانستم که آموزش درست ببینم.نورا سر کلاس نیامده بود من باید تاوان می دادم.برگه ای دارم که متن آن جالب است.در آن گواهی آورده شده است من به صورت حضوری و تمام وقت و روزانه مشغول به تحصیل می باشم . چیزی که وجود نداشت.سال ۸۴ و۸۵ این واژه ها معنای خودشان را داشتند.اگر تا به حال تغییر پیدا نکرده باشند.
    نامه ای را که توی خوابگاه خوانده بودم کار خودش را کرده بود.ترم سوم نورا سر کلاس می آمد.نورا در کل آدم ترسویی است و به شدت دنبال مال و مقام.حیوانی که بد نیش می زند. باید سرش را کوباند وگرنه دست بردار نیست.نوعی روش سادیسم گونه. رقیب را له میکند.از مروت و انصاف خبری نیست.در ضمن مانند پدر خوانده فرزندانش را به شدت حفظ می کند.در حقیقت خود مافیاست.رحم به گرگ ستم به گوسفندان است.همین الان مطمئن هستم اگر لحظه ای بداند می تواند ضربه بزندچنین کاری را می کند.
    از دانشگاه نوشتم سراغ بیرون از دانشگاه بروم.سیستانیها چیزهایی می گفتند که عمدتا نباید خبردار می شدند.با آزمون و خطا فهمیدم که تلفن ها شنود می شود.در زاهدان برایم عجیب نبود . همه چیز دست سیستانیها بود. نورا هم یکی از روسای قبیله.سازو کارهایی بوجود آمده بود که توانسته بودم بخشی از خبرها را بگیرم. چیزهایی درباره من فهمیده بودند.مطالب را روی دستم می نوشتم و نتیجه گرفته بودندآدم فراموشکاری باید باشم.پیاده روی زیاد زخم کهنه ای را بیدار کرده بود.به خوبی فهمیده بودند کمی می لنگم.چیزهایی پیدا کرده بودند که ننوشتنش بهتر است.البته من به آنها عادت کرده ام ولی فکر نمی کنم همه تحمل شنیدنش را داشته باشند.همان بهتر که آدم خیلی چیزها را نمی داند.از آنها به عنوان ابزار فشار استفاده می کردند.پیش از این جاهای مختلف چندین بار به سرم آورده بودند.دیگر پوستم کلفت شده بود.در حقیقت ته و توی زندگیم را تا جاییکه توانسته بودند در آورده بودند.این که از قضایای چندین سال قبل خبردار شده بودند برایم عجیب بود. از کجا ؟ تا حالا کسی چیزی نگفته است.تا حالا همه منکر می شوند.انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.خوبیش به این است کسی تکذیب هم نمی کند. یعنی چنین چیزی هست ولی کسی انجام نداده.امروز دست کم می دانم چگونه به دستشان رسیده.به هر حال مسلمانها با هم خواهر و برادرند و خواهر وبرادرها به هم محرم.
    مهر ماه تمام شد و وضعیت ما مشخص نبود . توی خوابگاه خیلی از بچه ها را می شناختم و خودم را توانسته بودم جا کنم.یک کارت سلف اضافی هم به دستم رسیده بود و ناهارم جور شده بود.حساب این را نکرده بودند که یک ماه می توانم بمانم.گفته بودند ۲-۳ هفته ای می رود برای سیستانیها کار را ردیف می کنیم.تا حالا همه چیز را خراب کرده بودم .ناچار شده بودند نمره را رد کنند.نمره تحقیق از دانشکده به آموزش رسیده بود.من گفته بودم توی امتحان شهریور شرکت نمی کنم و حتی گفته بودم یک نفر دیگر جایم امتحان بدهد .به هر حال به خیالم خودم مقصرم نه نورا .شهریور که رفتم کارها خراب شد.حالا تا آخر مهر ماه مانده بودم .حال همه سیستانیها آمده بود سر جاش.بچه های خوابگاه ازم می پرسیدند چی شد؟برای انکه دروغ نگفته باشم چیزهایی می گفتم.
    پول دانشگاه آزاد شیراز به خوبی در زاهدان خرج می شد .شیرازیها با دانشگاه سراسریشان نیازی به دانشگاه آزاد نداشتند.به هر حال دانشگاه شیراز بود هر چند شیرلزیها کمتر درونش بودند.باید زاهدان ساخته می شد هر چند به خرابی شیرلز تمام بشود.نامه نوشتم تا بتوانم در روزنامه خبر چاپ کنم.نامه فوق العاده بود.پیش آقای مدرسی توی روزنامه خبر که بردم گفت حتما چاپ می شود.نامه پارسی نوشته شده بود.کمترین واژه عربی به کار رفته بود با این وجود سلیس وروان بود.نامه چاپ نشد ولی مصیبتهایش رسید . توی زاهدان می خواستند پرونده اخلاقی درست کنند.چیزی از من نمی توانستند پیدا کنند.می دانستم که نورا نماینده مجلس بوده است.مدتها کوشیدند پرونده سیاسی درست کنند.تقریبا یک ماه و نیم دو ماهی که از پایان آبان ماه تا زمان تسویه حسابم فرصت داشتند.هم کلام با کسانی می شدم که من آنها را نمی شناختم ولی آنها آگاهی خوبی از من داشتند.آخر نیمسال موقع امتحانها بود .همه بچه ها به خوابگاه آمده بودند وناچار به خوابگاه معلم رفتم.خوابگاه ده تا تخت داشت و چون موقع امتحاتها بود ۵-۶ نفری بیشتر نبودیم.با کسی آشنا شدم به نام آرش قائدی.خودش را شیرازی جا زد.توی شهر غریب دو تا همشهری زود همدیگر را پیدا میکنند.زیاد پر حرفی می کرد.من سعی کردم ازش فاصله بگیرم.به دلم نشنسته بود.بالاخره باید سلام و علیکی می کردیم.لهجه اش کاملا مال شرق کشور بود.کله کچل و خربزه ای شکلش من را یاد کلیمی های شیراز می انداخت.بازوی باریک باریکش برایم تعجب آور بود ودردی که توی دستش احساس می کرد.سبزه رو با قد متوسط.شماره تلفنی خواست که بهش بدهم فکر نکنم چنین کاری کردم.توی سه روزی که بود شاید۳-۴ ساعتی بحث کرد.توی نامه به جای بید واژه اکالیپتوس را به کار برده بودم.اکللیپتوس نوعی از بید است.جایی که مردم عادیش فارسی را درست تر از دانشگاهیها حرف می زنند تا حالا نشنیده بودم کسی اکالیپتوس را به کار ببرد.اکالیپتوس فارسی نیست.نامه آنقدر خوب نوشته شده بود که عمد به کار رفته در آن برای هر کسی مشخص نبود.این که کسی بشیند جلویم و درباره نامه حرف بزند آن هم نامه ای که چاپ نشده بود ماهیت فرد را برایم مشخص می کرد.گفت سعدی زندگی می کند و شماره تلفنی بهم داد.شماره این بود۸۳۱۱۴۵۱٫دی ماه هشتاد و پنج.پاپیچش شدم که لهجش اصلا شیرازی نیست.گفت زیاد تو ایران چرخیده.خودش را معلم یکی از هنرستانهای زاهدان معرفی کرد.همکلاسی به نام قائدی تو شیراز داشتم .با این وجود این قدر خراب کرده بود که چیزی ازش نمی توانستم باور کنم.به هر حال نظرش نسبت به من مثبت بود و به خیر گذشت.روزی که رفت شب ساعت ۲ بعد از نیمه شب ۲ بامداد کس دیگری آمد.اینقدر خرت و پرت کرد که همه را بیدار کرد.بیرون سرد بود و تا آمد سیگارش را روشن کرد.تا صبح ۶-۷ تا سیگار کشید.سیگاری که بوی لاستیک سوخته می داد.از دومین سیگار که کشید داشت سرم می پکید.ساعت ۸ صبح بود که اهل خوابگاه معلم داشتند می دویدند برسند به کارهای اداریشان.فقط من دانشجو بودم.رو تختی را کشیدم روی سرم و توی دلم از بوی سیگار مردیکه می لندیدم.رو تختی پارچه نازکی بود و رفت وآمدها را می دیدم.روی نزدیکترین تخت کنار در خوابیده بودم.”جونش بیاد بالا با آن سیگارش زودتر ول نمی کنه بره”آخرین نفر در حال بیرون رفتن بود.بالای سرم ایستاد و گفت “مگر امتحان نداری.”توی تخت خشکم زد .همان روز از خوابگاه بیرون رفتم.
    مسئله روز مسئله انرژی هسته ای بود.کوچکترین مخالفتی آن هم تو زاهدان مصیبت بار بود.همیشه آماده بحث بودم.به هر حال یک سال و نیم در خوابگاه چیزهایی یاد گرفته بودم که بیست و چند سال در شیراز یاد نگرفته بودم.ایالت پلیسی و خود مختار سیستان و بلوچستان جدای از ایران بود.همه کثافت کاری می شد تنها پرونده سازیها به مرکز می رسید.من به هر حال مهر ماه از دانشگاه اخراج شده بودم.تسویه حساب نکرده بودم.انکار نمی کنم در نیمسال سوم نورا را به شک و تردید انداخته بودم.شک وتردیدی که همیشه توش ماندند.آنها نمی دانستند با کی طرفند.اگر می دانستند با یک فرد عادی طرفند نابودم می کردند.از این می ترسیدند پرونده سازی کنند خلاف این ثابت شود.به هر حال به این نتیجه رسیده بودند کاری به کارم نداشته باشند.به نظر می رسید نوعی مخالفت با نورا در زاهدان وجود داشت.من روابط خوبی با سیستانیها داشتم.او نمی خواست بهانه دست کسی بدهد.به هر حال سیستانیها از کثافت کاریهای خودشان بهتراز بفیه خبر داشتند.توی آن دو ماه مدام افراد خاصی را جاهای مختلف شهر می دیدم.از من چی می خواستند نمی دانم.چیزی که در این چند سال آنقدر برایم اتفاق افتاده است که به عنوان یک روش اطلاعاتی کاملا برایم شناخته شده است.احتمال اینکه یک فرد را توی شهر چند صد هزار نفری توی مدت کوتاهی چندین بار ببینی تقریبا صفر است.اگر چیزی بگوید که نظرت را جلب کند واویلاست.این احتمالها در حالت طبیعی هیچگاه اتفاق نمی افتد.تازه احتمال ۶۰یا۷۰ در صد احتمال پایینی است.احتمالهای کمتر از ۶۰-۷۰ در صد باید به عمدی بودنشان شک کرد.احتمالهایی که همیشه در این چند سال اتفاق افتاده اند.نعوذ باا… معجزه هستند.چه شگفتی هایی که مردم ازآن بی اطلاع هستند.کشتن یک فرد عادی توی آن شهر کاری ندارد .کافیست بدانند کسی دنبالت نیست .کسی اطلاعی ازت ندارد.البته شاید به سرو صدایش نمی ارزد.باید مجرم انگیزه کافی داشته باشد.بلوچها چرا به من کاری داشته باشند آن هم در حالیکه سیاستشان این است که به شیعه های غیر سیستانی کاری نداشته باشند وتا تفنگ رویشان نکشی تفنگ رویت نمی کشند.آنها از بی عدالتی ناراضی هستند .از کثافت کاری سیستانیها.من خوشبختانه نه بسیجی بودم نه سرباز.آسان نبود دم تیرم بدهند.شرایط جور نبود و نگذاشتم جور شود.اطلاعات عمومی سیاسی ام کمکم می کرد تا بدانم چگونه حرف بزنم.توی بحثهای یک سال ونیم خوابگاه هم کمی ماهر شده بودم.چرت و پرت نمی پراندم.اهل شوخی هم نبودم و خوشبختانه مسائل سیاسی را به تمسخر نمی گرفتم.بهانه دست کسی نداشتم.در حقیقت این شک و تردید از همان نیمسال اول ایجاد شده بود .به هر سختی بود گذشت .تسویه حساب کردم وبه شیراز برگشتم.
    از زاهدان تصمیمم را گرفته بودم یا سرم را می گذارم یا حقم را می گیرم. شیراز که آمدم به کانون وکلا رفتم تا وکیل خوبی را پیدا کنم.اسم چند نفر که مشهورتر بودند را درآوردم.نیمه اول بهمن ماه هشتاد و پنج بود.بار اول با هیچ کدامشان نتوانستم تماس بگیرم.آنهایی که پیغا گیر داشتند پیام گذاشتم.یکی از آنها تماس گرفت و با هم صحبت کردیم.کامل از شکایت منصرفم کرد.به شک افتادم نکند شیراز هم تلفن ها شنود می شود.امتحان کردم متاسفانه درست بود.نورا صرفا رئیس قبیله نبود.الکی نبود سالها توانسته بود تو شیراز بماند.با این وجود کارم را ادامه دادم.از تلفن عمومی استفاده می کردم.یکی از از خویشاوندان نزدیکمان که کاسه از آش داغ تر بود پیشنهاد عجیبی داد.گفت برو پیش روانکاو از دانشگاه اخراج شدی ممکن است دچار افسردگی شده باشی.خیلی جا خوردم .از آن اتفاقهای نادر و ناخوشایند بود.بالاخره گفتم باشه و میرم.درباره اش شنیده بودم .رفتم مطب و همان اوایل بهمن ماه وقت گرفتم.هرچه در زاهدان اتفاق افتاده بود را برایش تعریف کردم.توی نیم ساعت تند وتند حرف می زدم.وقت تمام شد وخیلی چیزها را نگفته بودم.می دانستم بیماری افسردگی چیست و چه عوارضی دارد.دست کم آنجا سعی می کردم رعایت کنم.ناراحت بودم ولی نمی خواستم چیزی نشان دهم.گفت افسرده نیستی.نفسی کشیدم.گفت برای هفته آینده وقت بگیرم.مسئله خاصی هست؟هورمونهای نمیدانم فلان وفلان وقتی اندازه شان کم وزیاد می شود ممکن است فکر منطقی دچار اختلال شود.دانشجوی رشته ریاضی هستی .بله فیلم یک ذهن زیبای جان فوربز نش را دیدم. می دانم حرفهایی که می زنم منطقی است.بله اسکیزوفرنی داری.منتظر همه چیز بودم مگر لین.نامه ای به یکی از دکترهای مغز و اعصاب نوشت و دو تا قرص بهم دادند.قرصها روی اعصاب مرکزی اثر می گذاشتند.برای بیمارها شاید خوب بودند ولی برای آدم سالم وحشتناک بودند.کسی را می خواستی دیوانه کنی کافی بود روزی یک دانه اش را بریزی تو خوراکش.از چندین داروخانه درباره داروها پرسیدم.واکنشی که داروگرها می دادند جالب بود.بیمارتون کیه؟خودم.وا می رفتند.حتما بخور.باشه منتظر همین بودم.دروغ نگم یکی دو تا شو خوردم.وحشتناک بود.بنگ هم اتاقیهام این جوری روم اثر نگذاشته بود.این تو بمیری از این تو بمیریها نبود.تو بد مخمصه ای افتاده بودم.به جای وکیل گیر دکتر افتاده بودم.دکترایش را از انگلستان گرفته بود .عضو هیات علمی دانشگاه شیراز و رد کردن نظرش کار آسانی نبود.حالا می فهمیدم کیانی چه منظوری داشت.توی زاهدان کیانی اشاره ای یه دیوانه بودن می کرد.من فکر می کردم از این که با نورا در گیر شدم دیوانه می خواندم.می خواست منصرفم کند.زیاد وراجی کرده بودم.شاید داشت بهم علامت می داد.روز آخری که توی زاهدان بودم یکی از سیستانیها را دیدم.همان اتفاقهای ناخوشایند.گواهینامه باطل شده ای را به دستم داد.ازم خواست پیش روانکاوی بروم وبرایش گواهی بگیرم.گواهی از طرف اون بگیرم.گفتم این همه روانکاو تو زاهدان هست پیش یکیش برو.گفتم اصلا خودت بنویس بعد برو پیش یکیشون مهری بزن پاش.اینجا که همه از خودن نیازی به گواهی هم نداری.شیراز که آمدم گواهینامه را کناری گذاشتم ولی بعد از طریق یک رابط گواهینامه را بهش برگرداندم.دستکم سه بار من را به سوی روانکاو کشاندند.مردن راحت تر از این است که سالها با عوارض داروها زندگی کنی.هیچ حیوان درنده خویی نیست که بویی از شفقت نبرده باشد من بویی از شفقت نبرده ام پس من حیوان نیستم.مرگ نابودی نیست ولی جنون با داروها نابودی است.چرا که علاوه بر جسمت عقل و خرد و زبانت را هم می بندند.بدتر از مرگ بسیارست و گذر کردن از روزهایی که مرگ آسان تر است چقدر دشوار.خون دلها خورده ایم. من معتقدم ابتدای برنامه بود.وحشتناک بود وحشتناک.
    جلسه بعد را لغو کردم.گذاشتم بره تحقیق کند.واکنش افراد خانواده را می سنجیدم تا به چه نتیجه ای رسیده است.همه می دانستند الا خودم.با اینکه عین واقعیت بود جلسه بعد روی گفته های خودش پا فشاری کرد.دیگر نرفتم.گفته بود حالش بدتر می شود .گفته بودم در مطبش را تخته میکنم.خدا را شکر که خودم را به آدم بد صفت نسپردم.پدر و مادرم هنوز گیجند.کاری نمی توانم برایشان انجام دهم.مگر اینکه فهم خودشان بالا بره.قبلا هیچ نمی دانستند و نادان بودند.امروز هنوز نادان هستند.از این نادانی و نفهمی در شگفتم که دانستن هم چیزی از نادانیشان کم نکرد.هیچ چیز سخت تر از این نیست که کنار آدم نادان زندگی کنی.
    پیش از نوروز هشتاد وشش نامه ای به آقای خامنه ای نوشتم.توی آن تنها یک پیشنهاد بود.ورق برگشت.نورا به یقین رسیده بود که سرش کلاه رفته است .شاید خوشحال بود که پرونده سازی نکرده.به تکاپو افتادند کارشان را درست کنند.یکی از این کارها برگرداندن گواهینامه بود.می توانستم حدس بزنم نورا از کدام آخور می خوره ولی دامنه نفوذشان را نمی دانستم.
    بهار هشتاد و شش خواستم آقای خاتمی را ببینم.همه وجود چشم و گوش و مغز شده بودم.از سوی آقای خاتمی پاسخی نیامد .ولی هاشمی رفسنجانی جواب داد.جوابش را توی روزنامه دریافت کردم.مافیای قدرت احساس می کرد سرش کلاه رفته است.حالا می خواستند من را بخرند.تلفن زدند که بیا درس را ادامه بده.پیامک فرستادند.چقدر سیستانیها تحویل گرفتند ولی هیچ کاری نکردند.توی جریان بد سیاسی قرار گرفتم.مزاحمت های تلفنی که می کوشیدم توی شش ماهه ای که مخابرات شماره ها را نگه می دارد کار را به نتیجه برسانم ولی کارها به تاخیر می افتاد.نامه ای که توی روز نامه خبر چاپ نشد ولی به Emailی که پایین کاغذ نوشته بودم ویروس آمد.گوشی تلفن همراهی که بدون بلوتوث ویروسی می شد.بعد ها شبکه خبر از قول مخابرات اعلام کرد ما نمی توانیم برای ویروسهایی که روی شبکه می فرستند کاری بکنیم و چه کارهایی که این گروه مافیایی می کردند و من نمی فهمیدم و خدا را شکر.اگر بیش از اندازه بفهمی به راستی مجنون می شی.پیغام کتبی توی شرکتی که کار می کردم قرستادند که یعنی حتی نمی گذاریم کار کنی.بدون اجازه ما حق زندگی هم نداری.۷-افزایش خود کنترلی. در حقیقت نورا برای گندکاری خودش کار را سیاسی کرده بود.مطمئن بود با سیاسی کردنش من را داغون می کند و البته واقعا داغون کرد.گرچه چیزی هم برای خودش نماند.من به حقم نرسیدم و کسی هم زحمتی به خودش نداد.جز یک نامه به آقای هاشمی شاهرودی همه نامه ها بی پاسخ ماندند.کی حاضره برای کس دیگری خودش را توی دردسر بیندازد.عدالت چرته آن هم تا زمانی که جنایتکاری قانون وضع می کند و در بخشهایی هم مجری قانون می شود.
    محمد بهشت آیین ۶/۷/۸۸

    پاسخ
  17. مجید

    سلام
    خدمت اقای محمد باوی بیسواد
    در اینجا می خواهم چندتا از قابلیت های فایرفوکس را بگویم تا نشان دهم فایرفوکس چه قابیلیت دارد خدمت اقایان روزبه -سمیرا-نایس-مهدیکو این جواب دندان شکنی خدمت این اقایان بیسو اد
    ۱-افزونه downthem all افزونه ای است سرعت دانلود را ۴۰۰ برابر می کند مار مدیریت دانلود را انجام می دهد استوپ یا ادامه دانلود را انجام می دهد
    ۲- افزونه coolpreviews افزونه ای است با ماوس روی لینک پیش نمایش سایت ها را می توانیم ببینیم
    ۳- افزونه Fasterfox افزونه ای سرعت کچ کردن فایرفوکس را زیاد می کند سرعت مرورگر را بالا می برد
    ۴- افزونه adblock_plus افزونه ای است تبلیغات را از سایت ها حذف می نماید سرعت لود صفحات را بالا می برد
    ۵- افزونه dragdropupload کار آپلود فایل ها انجام می دهد یعنی فایل را با ماوس می کشیم فایل را اپلود می کند
    ۶-افزونه ph zilla افزونه ای است قابلیت عبور از فیلتر را دارد زمانی که نصب می شود یک دکمه به B در قسمت ادرس بار موزیلا قرار می گیرد بهد از اپدیت کردن آن یک سرور را انتخاب می کنیم با زدن یک دکمه سایت فیلتر شده با سرعت باز می شود اگر شناسایی شود قابلیت اپدیت را دارد
    ۷- افزونه fireftp-1.0.7-fx کار دخیره کردن فایل FTTP را انجام می دهد به کمک این افزونه به ایگونه فایل ها دسترسی داریم
    ۸- افزونه google_translate افزونه ترجمه گر گوگل است متن انگلیسی را به فارسی ترجمه می کند
    ۹- افزونه maryamsoft_online_dictionary-1-fx افزونه با قابلیت تلفظ ومعنی کلمه وترجمه جمله های انگلیسی را دارا می باشد
    ۱۰- افزونه IE TAB افزونه ای است که سایت های که در اینترنت اکسپلورر باز می شود در فایرفوکس باز می شود در صورتی که اپرا همچنین قابلیتی ندارد بعد اپرا فونت های فارسی را درهم تایپ می کند با سایت های فارسی وعربی مشکل دارد
    ۱۱- افزونه ۱۲۳ Translation سایت های خارجی را به فارسی تبدیل می کند
    ۱۲- افزونه greasemonkey یکی از مهم ترین افزونه هاست اسکریپ ها دران قرار می گیرد یکی از اسکریپ ها راپید ویت است که با آن می توان تایم سایت راپید شار را دور زد هروقت می توان از راپید شار دانلود کرد
    ۱۳- افزونه screen grap به کمک این افزونه می توان سایت ها بصورت عکس ذخیره نمود
    ۱۴- افزونه skipscreen-0.3.20091122_amo-fx این افزونه سایت های تایم دار اعم مگاپود – راپید شار وغیره برای دانلود می توان تایم ها را حذف کرد
    ۱۵- افزونه vacuum_places_improved-1-fx افزونه ای است به شکل جارو کار آن بهینه سازی پایگاه داده فایرفوکس است سرعت فایرفوکس را زیاد می کند
    ۱۶- افزونه simple mail به کمک این افزونه ادرس جی میل یا یاهو را می دهیم تما م نامه ها منتقل می شود همانند یک اتولوگ عمل می کند می توانیم بدون اتصال به اینرنت نامه هایمان را بخوانیم
    ۱۷-noscript-1.9.9.18-fx sm fn یک افزونه امنیتی فایرفوکس است جلوی سایت های جعلی وفایل های مخرب را می گیرد همانند زون الارم عمل می کند
    ۱۸- افزونه fast dial به کمک این افزونه قابلیتی که در اپرا است به فایرفوکس هم اضافه می شود با ادرس سایت ها را بدهیم سایت ها باز شود
    ۱۹- افزونه google preview افزونه ای است پینمایش سایت ها را نمایش می دهد
    ۲۰-افزونه Auto paper افزونه ای است که صفحات را بصوت آتومات می توان باز کرد با ماوس روی شما اتومات صفحات گوگل را لود می کند
    ۲۱- افزونه flashblock افزونه ای است از میزان مصرف رم فایرفوکس در باز کردن فایل های فلاش مصرف می کند صرفه جویی می کند
    ۲۲-افزونه unmht این افزونه باعث می شود سایت ها با این فرمت دخیره شوند
    ۲۳- افزونه scop book سایت ها بصورت خودکار می توان ذخیره کرد سایت ها بدون اتصال به اینرنت می توان مشاهده کرد
    ۲۴- افزونه tab_scope افزونه ای یک پیش نماشی از سایت را نمایش می دهد
    ۲۵-افزونه gladder افزونه ای است با درگ کردن سایت فیلتر شده سایت فیلتر شده را باز می کند قابلیت عبور از فیرتر را دارد
    ۲۶- افزونه youtop downloader قابلیت دانلود از فایل های یوتوب را می دهد
    ۲۷- افزونه firebage افزونه ای است مختص برنامه نویسان جاوا واسکریپ است
    فایرفوکس ۶۰۰۰ افزونه دارد من فقط ۲۷ تا از آنها را معرفی کردم تا بدانی این مرورگر چه قابلیتی دارد تا اینکه یک سری آمار برای بدهی ارزش چندانی هم ندارد قابلیت هایی در فایرفوکس هست که در اپرا نیست اپرا با فونت های فارسی وعربی مشکل دارد اگر ادعایی داری حاضرم با تو مناظره کنم به تو نشان خواهم داد فایرفوکس ۳٫۵٫۵چه مرورگری است این امار مربوط به فایرفوکس ۳ است نسبت به فایرفوکس ۳٫۵٫۵ سرعت کمتری دارد

    پاسخ
  18. عارف

    شما چی هم از هک کردن با فایر فاکس میدونید من الان حدود ۶ ماه دارم توی فایرفاکس به دنبال هکش می گردم اما چیزی نفهمیدیم می شه راهنماییم کنید

    پاسخ

پاسخ دادن به Irani-grabage لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>